قرص آرام بخش پارت[۳۲]
روی سر سانزو یکم سرخ شدم بعدش دستمو روی سرش جابهجا میکرد یعنی اینه که نازش کنه مثل بچه های چند ساله داخل بغلم جمع شده بود و خوابیده بود گزاشتمش روی تخت خواب میخواستم ازش جدا بشم نمیشد انگاری که میخوام دوباره از دستش فرار کنم ساکیکو گفت که من استراحت کنم خودش خونه رو تمیز میکنه منم از اینه که سانزو ولم نمیکرد قبول کردم بعدش چندین ساعت بیدار شد اونم شبببببب
میتسو''بیدا شودی حالا ولم کن
سانزو''نههههههههه
میتسو''چیی میگی ولم کنننن
سانزو''میخوای فرار کنییییی
میتسو''نه حال---
لبشو گزاشته بود روی لبام خیلی خجالت میکشم وقتی هم ازم جدا شد و روم خیمه زد
میتسو''جیغغغغغغغغغغغغ*لبو شدن*
دوباره پنگوئن شدم ای خدا در خونه صدای بلندی باز شود با چهره ی سنجو و کاکوچو مواجه شدم انگاری جن یا روحی دیدن کاکوچو خیلی بدتر از سانزو بغلم کرد سنجو هم غر میزد که چرا رفتی
میتسو''بیدا شودی حالا ولم کن
سانزو''نههههههههه
میتسو''چیی میگی ولم کنننن
سانزو''میخوای فرار کنییییی
میتسو''نه حال---
لبشو گزاشته بود روی لبام خیلی خجالت میکشم وقتی هم ازم جدا شد و روم خیمه زد
میتسو''جیغغغغغغغغغغغغ*لبو شدن*
دوباره پنگوئن شدم ای خدا در خونه صدای بلندی باز شود با چهره ی سنجو و کاکوچو مواجه شدم انگاری جن یا روحی دیدن کاکوچو خیلی بدتر از سانزو بغلم کرد سنجو هم غر میزد که چرا رفتی
۹۰۴
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.